پست های مشابه

chamran_kids

. معلم ها❗این ۵ تا نکته رو از دست ندید😎 این روزها که آموزش مجازی شده، خیلی از بچه ها هم چالش های جور واجور پیدا کردند، مثلا انگیزه و تمرکز کافی ندارند، از نوشتن تکالیف و خوندن درس فرار می‌کنند و همین ها سختی هایی رو برای معلم ها و والدین به همراه داره.😥 حالا دلیلش چیه؟ باید چیکار کرد؟؟؟🤔 . ✅ورق بزنید و بخونید⬆️ . ⭕این پست رو ذخیره کنید و برای معلم هایی که می‌شناسید بفرستید🤗 . ⁉️به نظر شما چه نکات دیگه ای برای برنامه ریزی بچه ها مهمه؟ برامون کامنت کنید. . #برنامه_ریزی_روزانه#برنامه_ریزی#برنامه #معلم_خلاق#دانش_آموز #مدرسه #درس #تکلیف#آموزش_پروژه_محور#آموزش_مجازی

24 شهریور 1400 16:31:44

0 بازدید

chamran_kids

🎈 هفت سال اول زندگی، زمانی است برای بازی کردن. ‌بچه ها با بازی کردن، یاد می گیرند، تجربه می کنند و زندگی می کنند. اگر شما به یک صندلی، به جایی برای نشستن نگاه می کنید، برای کودکان جایی است برای قایم شدن در قایم باشک، سکوی پرش شان است، دیوار خانه ی شان می شود و صدها بازی دیگر... ‌ ما اصراری به یادگیری زبان دوم، حفظ شعر و قرآن نداریم. چرا که زبان کودکان هم بازی است و آموزش مستقیم با زبان کودکان همخوانی ندارد. ‌ اگر از بچه های حسینیه کودک سوال کنید، که امروز در چمران چه کردین؟ پاسخ شان معمولا این است: فقط بازی کردیم... ‌‌‌ #چهار_ساله_ها #حسینیه_کودک_شهید_چمران #بازی #هفت_سال_اول #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران ‌

01 آبان 1398 15:32:34

0 بازدید

chamran_kids

🔍 بچه‌ی من همیشه به من چسبیده و خودش نمیتونه اصلا بازی کنه. ‌ مساله ای که خیلی از مادرها، خصوصا مادر هایی که فرزند یک تا چهار سال دارند، درگیر آن هستند. ‌ ۱. بچه ها نیاز دارند هم بازی شان شوید تا بازی کردن را از شما یاد بگیرند. ۲. شما شروع کننده بازی باشید و پس از مدتی به او بگویید تا تو این بازی را انجام می دهی من می روم و میایم. ۳. بسترهای ثابت بازی در خانه فراهم کنید. ‌ خانه شنی یکی از بستر های بازی در حسینیه کودک است. حدود سه ماه پر بود از شن و حالا پر شده از توپ های رنگی برای بازی بچه ها. ‌ مربی: فاطمه فیض آبادی، مریم صادق پور، مائده جهانگیری، زهرا صحتی شما چه راه هایی برای استقلال کودک در بازی را تجربه کردید؟ ‌ #چهارساله_ها #بازی #بستر_بازی #کودک #مربی #کودک_مستقل #مادر -چمرانی_ها #حسینیه_کودک_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

30 دی 1398 18:11:05

0 بازدید

chamran_kids

👨‍👩‍👧‍👧 چی بهتر از یک جمعه ی تابستانی و رنگ بازی و آب بازی خانوادگی؟ ‌ محفل های خانوادگی چمرانی ها دوباره شروع شد. امروز نوبت چهارساله و پنج ساله های حسینیه کودک بود که همراه مامان ها و باباهاشون دور هم جمع بشیم. بعد از کمی صحبت و گفتگو، دعای عهد خوندیم و صبحانه خوردیم. بعد نوبت رنگ بازی رسید. کاغذ های رولی پهن شد و نقاشی های انگشتی شروع شد. بچه ها بعد از رنگ بازی به بهانه ی شستن دست ها، آب بازی هم کردند. در آخر هم محفل با کمی گشت زدن در پارک و غذا دادن به مرغابی ها به پایان رسید. ‌ شما آخر هفته همراه بچه ها چه کارهایی کردین؟ ‌ #محفل_خانوادگی #آخر_هفته #تعطیلات #کودک #پارک #چمرانی_ها #حسینیه_کودک_شهید_چمران #چهار_ساله_ها #پنج_ساله_ها #مجتمع_آموزشى_شهيد_چمران

21 تیر 1398 10:54:03

0 بازدید

chamran_kids

🔨 معلم با دغدغه که باشی فضای کلاست برای شما مهم میشود. نمیتوانی فقط به چشم یک اتاق بهش نگاه کنی. وقتی اتاق برایت مهم میشود، وسایل داخل آن هم برایت هویت پیدا می کند. در نتیجه، از کنار یک کمد، در کلاس هم بی تفاوت نمی گذری. آن را تبدیل به یک فضای جذاب و متفاوت برای بچه ها می کنی. ‌ پ ن: کمدهایی که در تصویر می بینید توسط عموی کلاس سومی ها رنگ شده و فضایی است برای فعالیت بچه ها و قرار دادن وسایل مختلف. #فضا_سازی #کلاس_سومی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

24 آذر 1397 06:30:14

0 بازدید

chamran_kids

. #ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره . 📝قسمت اول "بهترین فرصت " . همیشه دوست داشتم آدم خَفنی باشم. همه‌فن‌حریف. از هر انگشتم یک هنر بریزد. #دانشمند، #مخترع، #سرباز، کارآگاه، سیاستمدار، #مدیر، #بازیگر، #فوتبالیست و خلاصه یک همه‌فن‌حریف که از پس همه‌چیز بربیاید. . یک دوره دوست داشتم چیزهای مختلف اختراع کنم؛ یک اسلحه عجیب‌وغریب،موشکی که با سوخت هویج به فضا برود،یک‌زمانی هم دوست داشتم کارآگاهی باشم که پیچیده‌ترین پرونده‌ها را حل کند. من می‌خواستم از اتفاقات خطرناکی که هیچ‌کسی خبر ندارد، خبر داشته باشم و از آن‌ها جلوگیری کنم. منتظر بودم تا به مدرسه بروم و تمام این تجربه‌های جالب را در مدرسه داشته باشم. . وقتی مدرسه رفتم، دیدم آنجا اصلاً جایی برای کارهای خفن نیست. مدرسه جایی است که فقط باید یک سری چیزهای تکراری بخوانی و امتحان بدهی. به این نتیجه رسیدم، خفن بودن در مدرسه به نمره بالاست. نمره‌ای که برای من نه نان شد و نه آب. بالاخره یک‌راهی برای رسیدن به علاقه‌هایم پیدا کردم. تابستان بهترین فرصت بود. سه ماه که می‌شد بدون فکر به نمره و مدرسه، خفن بودن را تمرین کرد. در پست های بعدی می‌خواهم چند ماجرا از آن تابستان‌ها را تعریف کنم.  . پ.ن: این مطالب که به قلم کارشناس تربیتی، حجت الاسلام احمدرضا اعلایی نوشته شده است برای اولین بار درصفحه ی: @nojavan_khamenei منتشر شده است!🙏🌸 . #تابستانه #چمرانی_ها #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها

25 تیر 1399 19:44:44

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره . 📝قسمت دوم . تابستان اول/ در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند . یکی از رؤیاهای بزرگم، نوشتن یک رمان بلند بود. 11سالم بود، چند تا برگه کوچک A6 در کمد پیدا کردم، همه را باهم منگنه و یک دفترچه درست کردم. یک نقاشی روی جلدش کشیدم و یک عنوان دهان‌پُرکن برایش گذاشتم. «در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند». حالا یکی نبود بگوید: چرا این اسم رو گذاشتی؟! یخچال به درد کی می‌خوره که بره دنبالش. ولی من در همان عالم نوجوانی فکر می‌کردم کلاً جست‌وجو جالب‌ترین کار دنیاست، حالا جست‌وجوی چیزهای عجیب‌تر، جالب‌تر هم هست. اسم‌های خارجی برای شخصیت‌های داستانم گذاشته بودم که رمانم جذاب‌تر بشود. اسم‌هایی مانند تام، جیم، سام و .... خواهرم دست به نوشتنش خیلی بهتر از من بود. سرعتش هم بیشتر بود. یک روز قصه‌ای که در ذهنم بود را برایش تعریف کردم و او هم نوشت. 16صفحه شد. به همه پز می‌دادم که «من یه داستان 16صفحه‌ای نوشتم، تازه هنوزم تموم نشده.»  . بعد از این تجربه خوب، به خاطر علاقه‌ای که به داستان داشتم، کتاب داستان‌های خواهر و خاله‌ام که خیلی کتاب‌خوان بودند را می‌گرفتم و می‌خواندم. کلاً معروف شده بودم به اینکه در هر حالتی کتاب می‌خوانم، حتی در خیابان. سال‌ها بعد که دانشجو شدم استاد دانشگاهمان چند بار به من گفت که در خیابان مرا در حال کتاب خواندن دیده و هرچه برایم دست تکان داده و سلام کرده، من متوجه نشدم. خواندنم خیلی کند بود، ولی در همان تابستان‌های کودکی، تعداد زیادی کتاب و فیلم‌نامه از نویسنده‌های مختلف را خواندم. کتابی خواندم که در آن چند نوجوان، یک انجمن مخفی درست کرده و اشعارشان را برای هم می‌خواندند و این کار برایم همیشه یک آرزو بود. در دانشگاه از همان سال اول سعی کردم نمایشنامه و داستان بنویسم. الآن چند تا کتاب داستان و شعر کودک نوشتم. نوشتن برایم دوست‌داشتنی است. همین مهارت نوشتن، در پایان‌نامه، نامه‌نگاری‌های اداری، ارائه گزارش کار، تدریس و تدوین کتاب‌های علمی پژوهشی کلی کارم را راه انداخته و باعث شده محتاج کسی نباشم. . پ.ن: این مطالب که به قلم کارشناس تربیتی، حجت الاسلام احمدرضا اعلایی نوشته شده است برای اولین بار درصفحه ی: @nojavan_khamenei منتشر شده است!🙏🌸 . #تابستانه #چمرانی_ها #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره . 📝قسمت دوم . تابستان اول/ در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند . یکی از رؤیاهای بزرگم، نوشتن یک رمان بلند بود. 11سالم بود، چند تا برگه کوچک A6 در کمد پیدا کردم، همه را باهم منگنه و یک دفترچه درست کردم. یک نقاشی روی جلدش کشیدم و یک عنوان دهان‌پُرکن برایش گذاشتم. «در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند». حالا یکی نبود بگوید: چرا این اسم رو گذاشتی؟! یخچال به درد کی می‌خوره که بره دنبالش. ولی من در همان عالم نوجوانی فکر می‌کردم کلاً جست‌وجو جالب‌ترین کار دنیاست، حالا جست‌وجوی چیزهای عجیب‌تر، جالب‌تر هم هست. اسم‌های خارجی برای شخصیت‌های داستانم گذاشته بودم که رمانم جذاب‌تر بشود. اسم‌هایی مانند تام، جیم، سام و .... خواهرم دست به نوشتنش خیلی بهتر از من بود. سرعتش هم بیشتر بود. یک روز قصه‌ای که در ذهنم بود را برایش تعریف کردم و او هم نوشت. 16صفحه شد. به همه پز می‌دادم که «من یه داستان 16صفحه‌ای نوشتم، تازه هنوزم تموم نشده.»  . بعد از این تجربه خوب، به خاطر علاقه‌ای که به داستان داشتم، کتاب داستان‌های خواهر و خاله‌ام که خیلی کتاب‌خوان بودند را می‌گرفتم و می‌خواندم. کلاً معروف شده بودم به اینکه در هر حالتی کتاب می‌خوانم، حتی در خیابان. سال‌ها بعد که دانشجو شدم استاد دانشگاهمان چند بار به من گفت که در خیابان مرا در حال کتاب خواندن دیده و هرچه برایم دست تکان داده و سلام کرده، من متوجه نشدم. خواندنم خیلی کند بود، ولی در همان تابستان‌های کودکی، تعداد زیادی کتاب و فیلم‌نامه از نویسنده‌های مختلف را خواندم. کتابی خواندم که در آن چند نوجوان، یک انجمن مخفی درست کرده و اشعارشان را برای هم می‌خواندند و این کار برایم همیشه یک آرزو بود. در دانشگاه از همان سال اول سعی کردم نمایشنامه و داستان بنویسم. الآن چند تا کتاب داستان و شعر کودک نوشتم. نوشتن برایم دوست‌داشتنی است. همین مهارت نوشتن، در پایان‌نامه، نامه‌نگاری‌های اداری، ارائه گزارش کار، تدریس و تدوین کتاب‌های علمی پژوهشی کلی کارم را راه انداخته و باعث شده محتاج کسی نباشم. . پ.ن: این مطالب که به قلم کارشناس تربیتی، حجت الاسلام احمدرضا اعلایی نوشته شده است برای اولین بار درصفحه ی: @nojavan_khamenei منتشر شده است!🙏🌸 . #تابستانه #چمرانی_ها #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن