پست های مشابه

chamran_kids

اگر معلم هستید یا میخواید هیئت کودک راه بندازید و دغدغه این فعالیت هارو دارید حتما این پست رو تماشا کنید‼️ . ما چه کارهایی میتونیم انجام بدیم که این حس خوب نسبت به امام حسین و هیئت ها به بچه ها منتقل بشه🧐 شما چه کارهایی پیشنهاد میدین؟ #محرم #امام_حسین #مذهبی #مدرسه #معلم #تربیت #کودک #نوجوان #اسلام #کلاس #هیئت #هیئت_کودک #imamhussain #islam #teacher #children

12 مرداد 1401 07:25:00

38 بازدید

chamran_kids

. #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره . 📝قسمت چهارم . تابستان سوم/ مرد رایانه‌ای . یکی از اقواممان شرکت کامپیوتری راه انداخته بود. آن موقع خفن‌ترین سیستم، پنتیوم تو(2) بود. تابستان، یک دوره آموزشی شبکه‌سازی و طراحی سایت گذاشت. من هم خیلی دوست داشتم شرکت کنم ولی شرکت #کامپیوتری از خانه‌مان دور بود. به خاطر حضور در آن دوره، یک مدت طولانی از تابستان را خانه مادربزرگم زندگی کردم تا نزدیک شرکت باشم. همه‌کسانی که در کارگاه شرکت کرده بودند، حداقل 10سال از من بزرگ‌تر بودند. همان اول کار رفتم 2 تا کتاب 1000 صفحه‌ای در مورد شبکه‌سازی و طراحی سایت با html خریدم. خیلی تلاش کردم مطالب کتاب را بفهمم ولی واقعاً سنگین بودند. واقعیتش را بخواهید آن تابستان تنبلی کردم و دوره را تمام نکردم. سال‌های بعد که نرم‌افزارهای بیسیک و پاسکال را یاد گرفتم، یک بازی طراحی کردم. یک دوره‌ای هم آموزش مایا (نرم‌افزار #انیمیشن سه‌بعدی) رفتم. کلیه نرم‌افزارهای تدوین را یاد گرفتم. همین دمخور بودن با کامپیوتر و نرم‌افزارهای متنوع باعث شد حدود 10سال حرفه‌ای تدوین کنم و فیلم بسازم. از مستندهای اجتماعی گرفته تا سریال‌های تلویزیونی و پشت‌صحنه فیلم‌های سینمایی. همین الآن هم که تدریس می‌کنم و یا کسب‌وکار راه می‌اندازم، خیلی وقت‌ها خودم فیلم‌های کارهایم را می‌سازم. بعضی مواقع هم آموزش #تدوین می‌دهم. . پ.ن: این مطالب که به قلم کارشناس تربیتی، حجت الاسلام احمدرضا اعلایی نوشته شده است برای اولین بار درصفحه ی: @nojavan_khamenei منتشر شده است!🙏🌸 . #تابستانه #چمرانی_ها #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها

29 تیر 1399 15:35:51

1 بازدید

chamran_kids

مامان ها! باباها! دیگه فرصت آخره❗❗❗😱 . از مهد کودک ۳ ساله ها چه خبر⁉️🤔 . این ترم برای بچه های ۳ ساله شما هم برنامه داریم که ظرفیتمون خیلی محدوده 🤩 قراره کنار هم کلی بازی و فعالیت انجام بدیم و به بچه ها کمک کنیم تا توانایی هاشون بیشتر رشد کنه و تقویت بشه🤗 . 🔴هفته ای یک بار 🔴۲ ساعت 🔴مادر و کودک . ✅برای ثبت نام فقط کافیه دایرکت بدید یا به هایلایت ثبت نام مهدکودک سربزنید😊 . ⭕این پست رو برای والدینی که فرزند ۳ ساله دارن بفرستید که جا نمونند😎 ❗❗❗رااااستی این پست رو سیو کنید و منتظر باشید که تو پست های بعد توضیحات مهد ۴ و ۵ ساله ها رو داریم🤗 . #مادر_و_کودک #مهد_کودک #حسینیه_کودک_شهید_چمران #چمران_فقط_یک_مدرسه_نیست

08 مهر 1400 15:04:47

0 بازدید

chamran_kids

بعد از اینکه بالاخره یه مهد مناسب برای پسرم پیدا کردم ،فکر کردم دیگه دغدغه ای در مورد مهدکودک ندارم ،اما اشتباه میکردم 😭 📝فرزندم چند روز بره مهد ؟ ⏱️تمام وقت یا روزی دو سه ساعت ؟ ⭕لطفا این پست رو ببینین و برای همه ی والدین و مربی ها بفرستید🤗 #مهد_کودک#مهد#مهد_مناسب #سن_مناسب_مهدکودک #سن_مناسب_مهد#آموزش #آموزش_کودکان#مهد_چند_روزه

12 تیر 1400 18:38:42

0 بازدید

chamran_kids

✏ فردا روز باباهای مهربونه، از طرفی هم زیاد نمیتونیم بیرون بریم، پس بهتره دست به کار بشیم و یه هدیه خودمون درست کنیم. ‌ 🎁 گلدانی برای باباهای مهربون ‌ ✅ آموزش ساخت یک گلدان کاغذی ‌ #پروژه_سوم_دبستان ‌‌ می تونید بقیه ی آموزش های ویژه دخترهای کلاس سومی رو تو کانال مون ببینید. برای دریافت لینک کانال، دایرکت بدین. ‌ #یک_مدرسه_چمرانی #آموزش_اریگامی #اریگامی_گلدان #گلدان_کاغذی #هدیه_روز_پدر #ایده_هدیه_روز_پدر #اریگامی_برای_کودکان #آموزش_مجازی_دبستان

17 اسفند 1398 17:59:45

0 بازدید

chamran_kids

ماجرای "خرمای خنده رو" رو بشنوید 🔊😇 . تو این داستان به مهربونی و بخشندگی امام علی (ع) میپردازیم...🖤🌹 اما اینبار از نگاه یه خرما کوچولو و دوستاش که به بچه های یتیم، فقیر و آدم های گرسنه ی شهر بخشیده میشن....👆🏻🙃 . ⭕این پست رو سیو کنید که یادتون باشه با بچه ها گوش بدید و برای دوستان بچه دارتون بفرستید🤗 . #امام_بخشنده #امام_علی_علیه_السلام #شهادت_امام_علی#ماه_بندگی #ماه_رمضان #قصه_مذهبی_کودکانه #قصه_کودکانه

14 اردیبهشت 1400 17:10:12

36 بازدید

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره 📝قسمت سوم . تابستان دوم/ از فیل اسباب‌بازی تا تابلوی دیواری . پسرعمه‌ام اره‌مویی و تخته سه‌لا گرفته بود، وسایل مختلف درست می‌کرد و بین اقوام و دوستان می‌فروخت. من و برادرم هم دیدیم عجب اتفاق جالبی است، هم کار می‌کنیم و پول درمی‌آوریم، هم می‌توانیم با چوب همه‌چیزهای خفنی را که دوست داریم تولید کنیم. روزهای اول وسایل خیلی ساده درست کردیم. طرحش را هم از پسرعمه‌ام گرفته بودیم. یک فیل ساده و یک اردک. هرکدام سه یا چهار قطعه داشتند و سرهم می‌شدند. بعد از اتمام ساخت، آن‌ها را فروختیم. مدتی که گذشت یک کتاب پیدا کردیم پر از الگو، البته مقوایی بود، ولی همه الگوها را می‌شد با تخته سه‌لا اجرا کرد. یادم است پیچیده‌ترین پروژه‌ای که انجام دادیم اسکلت یک دایناسور گیاهخوار بود که نزدیک به 100قطعه داشت. بعد از تمام شدن، دایناسور را به آزمایشگاه مدرسه‌مان فروختیم. البته یادم نیست پولش را دادند یا نه! من می‌ساختم و داداشم بازاریاب بود. بعد از مدتی دیدیم کسانی که از ما خرید می‌کنند، محدود به فامیل و همسایه‌ها هستند و آن‌هم به خاطر این است که دل ما نشکند. واقعیت این بود که همسایه‌ها و فامیل، به اسکلت دایناسور یا اردک نیاز نداشتند، پس رفتیم سراغ تولید وسایل کاربردی. زیر قابلمه‌ای، زیر استکانی و .... ساختیم که بازار نسبتاً خوبی داشت. روی چوب‌ها را روغن جلا می‌زدیم که هم زیباتر شوند و هم خراب نشوند. آخرین پروژه‌های آن تابستانمان هم تابلوی آیات، احادیث و اسامی الهی و ائمه بود. از کتاب‌های معماری پدرم، الگوی کتیبه‌ها، گِره‌ها و اسلیمی‌ها را کپی کردیم، روی چوب چسباندیم و اره کردیم. یک تابلوی مزین به اسم محمد رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله را آن موقع ( 20سال پیش) 5000تومان به یکی از همسایه‌هایمان فروختم. 5000 تومان خیلی پول بود برای ما! ساخت این تابلو نزدیک به یک ماه زمان برد. چون تابلواش 50تا حفره داشت که باید سر هرکدام، اره را باز می‌کردم و می‌بستم. یک‌بار پدرم ما را به کارگاه چوب حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام برد. فوق‌العاده بود. درهای حرم را درست می‌کردند. بوی چوب گردو و عناب حس خوبی به آدم می‌داد. ابزارهایی که داشتند و کارهایی که انجام می‌دادند، خیلی پیچیده و عظیم بود. از آن روز یکی از رؤیاهایم این شد که یک روز بتوانم درِ یکی از حرم‌ها را درست کنم. جایی که زائرها آن را می‌بوسند. . ادامه مطلب در کامنت اول👇 #تابستانه #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها #نجاری

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره 📝قسمت سوم . تابستان دوم/ از فیل اسباب‌بازی تا تابلوی دیواری . پسرعمه‌ام اره‌مویی و تخته سه‌لا گرفته بود، وسایل مختلف درست می‌کرد و بین اقوام و دوستان می‌فروخت. من و برادرم هم دیدیم عجب اتفاق جالبی است، هم کار می‌کنیم و پول درمی‌آوریم، هم می‌توانیم با چوب همه‌چیزهای خفنی را که دوست داریم تولید کنیم. روزهای اول وسایل خیلی ساده درست کردیم. طرحش را هم از پسرعمه‌ام گرفته بودیم. یک فیل ساده و یک اردک. هرکدام سه یا چهار قطعه داشتند و سرهم می‌شدند. بعد از اتمام ساخت، آن‌ها را فروختیم. مدتی که گذشت یک کتاب پیدا کردیم پر از الگو، البته مقوایی بود، ولی همه الگوها را می‌شد با تخته سه‌لا اجرا کرد. یادم است پیچیده‌ترین پروژه‌ای که انجام دادیم اسکلت یک دایناسور گیاهخوار بود که نزدیک به 100قطعه داشت. بعد از تمام شدن، دایناسور را به آزمایشگاه مدرسه‌مان فروختیم. البته یادم نیست پولش را دادند یا نه! من می‌ساختم و داداشم بازاریاب بود. بعد از مدتی دیدیم کسانی که از ما خرید می‌کنند، محدود به فامیل و همسایه‌ها هستند و آن‌هم به خاطر این است که دل ما نشکند. واقعیت این بود که همسایه‌ها و فامیل، به اسکلت دایناسور یا اردک نیاز نداشتند، پس رفتیم سراغ تولید وسایل کاربردی. زیر قابلمه‌ای، زیر استکانی و .... ساختیم که بازار نسبتاً خوبی داشت. روی چوب‌ها را روغن جلا می‌زدیم که هم زیباتر شوند و هم خراب نشوند. آخرین پروژه‌های آن تابستانمان هم تابلوی آیات، احادیث و اسامی الهی و ائمه بود. از کتاب‌های معماری پدرم، الگوی کتیبه‌ها، گِره‌ها و اسلیمی‌ها را کپی کردیم، روی چوب چسباندیم و اره کردیم. یک تابلوی مزین به اسم محمد رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله را آن موقع ( 20سال پیش) 5000تومان به یکی از همسایه‌هایمان فروختم. 5000 تومان خیلی پول بود برای ما! ساخت این تابلو نزدیک به یک ماه زمان برد. چون تابلواش 50تا حفره داشت که باید سر هرکدام، اره را باز می‌کردم و می‌بستم. یک‌بار پدرم ما را به کارگاه چوب حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام برد. فوق‌العاده بود. درهای حرم را درست می‌کردند. بوی چوب گردو و عناب حس خوبی به آدم می‌داد. ابزارهایی که داشتند و کارهایی که انجام می‌دادند، خیلی پیچیده و عظیم بود. از آن روز یکی از رؤیاهایم این شد که یک روز بتوانم درِ یکی از حرم‌ها را درست کنم. جایی که زائرها آن را می‌بوسند. . ادامه مطلب در کامنت اول👇 #تابستانه #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها #نجاری

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن