پست های مشابه

chamran_kids

💡 شما چه آرزویی دارید؟ اصلا به آرزوهایتان فکر می کنید؟ تخیل کردن می تونه ذهن تون رو باز کنه. و وقتی ذهن باز باشه می تونید کار های بزرگ تری انجان بدین. ‌ دیروز تو نماچه دخترهای ادبستانی، وقتی همه ی مامان ها اومدن، تصمیم گرفتیم کمی تخیل کنیم و آرزوها مون رو نقاشی کنیم و بعد با پارچه و رنگ، رنگی رنگیش کنیم. دخترها سریع دست به کار شدند. آرزوهایی که مثل خودشان ساده و پاک بود؛ آرزوی خواهر و برادر داشتن، آرزوی رفتن دوباره به اُپارک، آرزوی سفر مشهد، آرزوی مادری که همیشه در خانه کنارشان باشد، آرزوی سُر خوردن روی رنگین کمان و... اما در قسمت مادران، برای بعضی هایشان سخت بود آرزوی شان را بکشند. آرزوهایی که مثل خودشان پر بود از مهربانی و امید؛ آرزوی نمازخواندن عید فطر به امامت امام زمان( عج)، آرزوی بودن در بهشت، آرزوی داشتن خانواده ای شاد پر از فرزندان کوچک و بزرگ،آرزوی بیعت با امام زمان، آرزوی بودن خورشید و برکت آن همیشه و همه جا، آرزوی زندگی کردن در سرسبزی، آرزوی رفتن به کربلا با همه ی بچه های کلاس و... #نماچه #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #چمرانی_ها #آرزو

01 مرداد 1398 07:28:48

0 بازدید

chamran_kids

. هفت سال دوم سنِ خیلی عجیبی برای همه بچه هاست، به خصوص دخترها! در این هفت سال بچه ها تجربه های زیادی کسب میکنن؛ با مفهوم خوب و بد آشنا میشن و مهم تر از همه دخترها در همین دوره به سن تکلیف میرسن. . برای ما چمرانی ها خیلی مهمه که از هفت سالگی به بعد ارزش گذاری در بچه ها کم کم شکل بگیره، آشنایی با مفاهیم دینی با توجه به سنشون براشون جابیفته و متوجه مناسبت ها و آداب و رسوم بشن، برای همین؛ مناسبت ها در مدرسه مون پر رنگه. مناسبت ها و تمام اتفاق های ریز و درشت مذهبی که بشه برای بچه ها برنامه ای براش داشت. از یک وعده اذانی که بچه ها در مدرسه هستند گرفته تا تولدها و شهادت ها تا دهه های مهمی مثل محرم و فاطمیه. . سعی کردیم همه چیز از خود بچه ها بجوشه، خودشون براش برنامه ریزی کنن و ماهم کمک کنیم خاطره ها تو ذهنشون خوب ثبت بشه. مثل هفت سال اول نیست که اشاره مستقیم یا مداخله ای نداشته باشیم ولی سعی می کنیم مرز کارهامون با تصمیم های بچه ها باهم قاتی نشه. . الان خود بچه ها به مرور زمان و با بالا رفتن پایه تحصیلیشون، به یه مدل برنامه ریزی برای مناسبت‌ها رسیدن. ماهم هر سال گوشه ای از کارو میگیریم چون معتقدیم صاحب مناسبت ها، خودش خوب هوای بچه ها و کاراشون رو داره😊 . به نظرشما هفت سال اول و دوم چه فرق هایی باهم دارند؟ کامنت کنید. . #تربیت_دینی #دختران_چمرانی #چمرانی_ها #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #مناسبت_های_مذهبی #محرم#فاطمیه

01 شهریور 1399 19:01:33

0 بازدید

chamran_kids

سه سالگی ⁉️چهار سالگی ⁉️شش ماهگی ⁉️ بالاخره بچه ها رو کی بفرستیم مهدکودک 🤯🤔 ⭕لطفا این پست رو ببینین و برای همه ی والدین و مربی ها بفرستید🤗 ☺️شما چه سنی رو برای مهدکودک رفتن فرزندتون مناسب میدونین ؟زیر همین پست واسمون کامنت بزارین 📲 #مهد_کودک#مهد#مهد_مناسب #سن_مناسب_مهدکودک #سن_مناسب_مهد

07 تیر 1400 15:47:03

2 بازدید

chamran_kids

به مناسبت سالروز شهادت امام رضا علیه السلام . . قصه رو دوست داشتین؟؟؟ 😇 یادتون نره نقاشی های قشنگ بچه هارو برامون بفرستید 🤗🌹 . دوستانتون هم به شنیدن قصه ی ما دعوت کنید🌸 #شهادت_امام_رضا_علیه_السلام #قصه #قصه_کودکانه#چمرانی_ها #لایو_چمرانی #قصه_گویی#امام_رضا_علیه_السلام

26 مهر 1399 13:10:10

0 بازدید

chamran_kids

بیا یه بار برای همیشه تکلیف رو روشن کنیم❗🤔👇🏻 بچه که بودم از حدودا همین موقع ها تلفن خانه مان یک ریز زنگ میخورد و این ماجرا تا آخر شهریور و حتی اوایل مهر ادامه داشت. من به عنوان منشی و فردی بسیااااررر علاقه مند به تلفن و صحبت کردن سریع گوشی را برمی داشتم و بعد از سلام و احوالپرسی به پدرم میدادم و یا اسم تماس گیرنده را می نوشتم تا بعدا بگویم که تماس بگیرند. کم کم متوجه شدم هر شغلی، یک وقت هایی گُل میکند و برای خانواده ی فرهنگیِ ما گلِ زمان، بهار و تابستان است که مردم میخواهند برای بچه هایشان مدرسه انتخاب کنند. . زمان گذشت و الان روزی نیست که پیامی برای ما نیاید یا تماسی نداشته باشیم مبنی بر اینکه: مدرسه تون هنوز جا داره؟🥺 مدرسه خوب سمت ما کجا رو میشناسین؟🤔 به نظرتون چه جور مدرسه ای برای بچه ی ما بهتره مدرسه ی سمتی یا از این امروزیا؟😥 . و من هر روز فکرم بیشتر درگیر انتخاب مدرسه برای خانواده ها و انتخاب خانواده برای مدرسه ها می‌شود! . به نظرم بد نیست یک بار برای همیشه تکلیف خودمان و بقیه را روشن کنیم و در یک تریبون رسمی و با وسعت زیاد مثل اینستاگرام نظراتمان را واضح و شفاف بگوییم!!! و البته تاکید میکنیم این نظرات شخصی ماست، حاصل ۱۰ سال کار و تجربه و البته سابقه ی کار فرهنگیِ خانوادگی مان....😇 . و به تمام مدرسه ها و خانواده در اقصی نقاط ایران و چه بسا دنیا احترام میگذاریم....! کسانی که با بهترین سال های عمر هر کودک و نوجوانی سر و کار دارند....😊 . پ.ن: از امشب به مدت دو هفته، قراره براتون یه سری پست داشته باشیم که بتونیم تو روند شناخت مدارس و معیارها و انتخاب بهترین گزینه ی مخصوص خودتون، بهتون کمک کنیم🌱🌹 . ⭕پس لطفا این پست رو سیو کنید و برای همه والدین و معلم ها و کسایی که تو فکر انتخاب مدرسه هستن بفرستید🤗 . #مدرسه #انتخاب_مدرسه#ثبت_نام_مدرسه #والدین#کادر_آموزشی#فرهنگیان #کودک#معلم#آموزش_پرورش

03 خرداد 1400 17:40:17

0 بازدید

chamran_kids

ماجرای ماموریت ویژه پنگوئن ها از این قراره که...😎👇 . پسرهای پیش دبستانی ما، هرروز بعد شنیدن یه قصه و ماجرای جالب با یه حیوون آشنا میشن و همه ی فعالیت های اون روزشون به همراه اون انجام میشه. مثلا اینجا، پسرهای چمرانی با یه پنگوئن همراه میشند. اون ها ماموریت دارندکه باهم یه گنجی رو پیدا کنند، بعدم باید خوب به اطرافشون نگاه کنند و برای کاردستی، وسایل و ابزاری که میشه باهاش یه پنگوئن خونگی بامزه درست کرد رو شناسایی کنند😊 . پ.ن: این انیمیشن توسط یکی از عموهای ادبستان پسرانه ی شهید چمران صداگذاری شده:) . 🔹️برای دیدن انیمیشن ها و آشنایی با فعالیت ها، به هایلایت کانال سربزنید و وارد چمدان های چمرانی بشید. . 🟢این پست رو سیو کنید تا تو این روزها که توخونه قرنطینه ایم،یادتون باشه با بچه ها این فعالیت رو انجام بدید🤗 #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #چمرانی_ها #پسران_چمرانی #پیش_دبستان #پیش_دبستانی_ها #پیش_دبستان_پسرانه #پنگوئن #کاردستی

01 آذر 1399 17:15:01

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

🖋 🖊‌‌‌‌ ‌تو دوران سرخوش مجردی وقتی محرم میشد، برایم فرقی نمیکرد هیئتی که میخوام برم چقدر از خونمون دوره. همین که میشنیدم فلان سخنران یا فلان مداح مورد علاقم یک جا برنامه دارن، ازین سر شهر میرفتم اون کله ی شهر. ‌ خیلی شیک و مرتب نوت برمیداشتم و بعدم موقع مداحی مثل خانوما، چادرم مینداختم رو صورتمو اشک میریختم. ‌ ازدواج که کردم از خدا پنهون نیست از شمام پنهون نباشه، درسته که هنوز سخنران و مداح برام تو اولویت بودن، ولی دادن یا ندادن شام نذری هم برام مهم شده بود. چون هنوز دانشجو بودم و بلد نبودم هم درس بخونم غذا بپزم هم برم هیئت کلی گریه کنم. ‌ 💡از روزی که مامان شدم، هیئت برای من یا جایی برای گریه های از ته حلق و دل پیچه های شدید نوزاد یک ماهه ام بود یا تاتی رفتن های نوپای یک ساله ای که با کشف همه سوراخ سمبه های فضای هیئت، فکر میکنه داره دنیا رو مال خودش میکنه. این دومین محرمیه که نمیتونم هیئت های دلخواهمو برم و سرجام بشینم و چادرمو بندازم رو صورتمو گریه کنم. پارسال موقعی که آدم ها سرجایشان نشسته بودند و گریه میکردند، من با نی نی یک ماهه هی مسیر هیئت را چرخ میزدم و مستاصل گاهی بلند میشدم و گاهی مینشتم بلکه این شیرخوره آروم بشه. اما نمی شد... مثل خیلی از شیرخوره های دیگر. نمی دانم حال رباب را و شیرخواره اش را هرسال محرم اما. ‌ امسال دارم پا به پای این کوچولوی تاتی رو، راه میرم و هی لباس مشکیش را و هی قدش را و هی زمین خوردنش را برانداز میکنم. دست خودم نیست. هی ذهنم مقایسه میکند زمین خوردنش را با زمین خوردن هایشان... ‌ محرم، بچه که جلوی چشمت باشد، انگار نوار فقط روی روضه ی باز گیر میکند. حالا جوان رعنا که جای خود دارد. @good_mood_mom ‌ 🖋شما چه خاطراتی از مادرانگی هایتان در روضه ها دارید؟ ‌ #دلنوشته_مادرانه #سرباز_حسینم #محرم #هیئت #هیئت_کودک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

🖋 🖊‌‌‌‌ ‌تو دوران سرخوش مجردی وقتی محرم میشد، برایم فرقی نمیکرد هیئتی که میخوام برم چقدر از خونمون دوره. همین که میشنیدم فلان سخنران یا فلان مداح مورد علاقم یک جا برنامه دارن، ازین سر شهر میرفتم اون کله ی شهر. ‌ خیلی شیک و مرتب نوت برمیداشتم و بعدم موقع مداحی مثل خانوما، چادرم مینداختم رو صورتمو اشک میریختم. ‌ ازدواج که کردم از خدا پنهون نیست از شمام پنهون نباشه، درسته که هنوز سخنران و مداح برام تو اولویت بودن، ولی دادن یا ندادن شام نذری هم برام مهم شده بود. چون هنوز دانشجو بودم و بلد نبودم هم درس بخونم غذا بپزم هم برم هیئت کلی گریه کنم. ‌ 💡از روزی که مامان شدم، هیئت برای من یا جایی برای گریه های از ته حلق و دل پیچه های شدید نوزاد یک ماهه ام بود یا تاتی رفتن های نوپای یک ساله ای که با کشف همه سوراخ سمبه های فضای هیئت، فکر میکنه داره دنیا رو مال خودش میکنه. این دومین محرمیه که نمیتونم هیئت های دلخواهمو برم و سرجام بشینم و چادرمو بندازم رو صورتمو گریه کنم. پارسال موقعی که آدم ها سرجایشان نشسته بودند و گریه میکردند، من با نی نی یک ماهه هی مسیر هیئت را چرخ میزدم و مستاصل گاهی بلند میشدم و گاهی مینشتم بلکه این شیرخوره آروم بشه. اما نمی شد... مثل خیلی از شیرخوره های دیگر. نمی دانم حال رباب را و شیرخواره اش را هرسال محرم اما. ‌ امسال دارم پا به پای این کوچولوی تاتی رو، راه میرم و هی لباس مشکیش را و هی قدش را و هی زمین خوردنش را برانداز میکنم. دست خودم نیست. هی ذهنم مقایسه میکند زمین خوردنش را با زمین خوردن هایشان... ‌ محرم، بچه که جلوی چشمت باشد، انگار نوار فقط روی روضه ی باز گیر میکند. حالا جوان رعنا که جای خود دارد. @good_mood_mom ‌ 🖋شما چه خاطراتی از مادرانگی هایتان در روضه ها دارید؟ ‌ #دلنوشته_مادرانه #سرباز_حسینم #محرم #هیئت #هیئت_کودک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن