پست های مشابه

جعبک

🎈🧩 تا حالا با این مسئله مواجه شدین که بچه ها بگن: نههههه اینو نمیخوام. این شکلات نصفه است. من کاملشو میخوام. یا به خاطر کوچکترین نقص اسباب بازی‌شون کلی گریه کنند و قشقرق راه بندازند؟ توی فرهنگ ژاپنی یه بازی هست که اعضای خانواده هر شب یه وسیله که ممکنه خراب شده باشه رو میارن و در موردش حرف میزنن که چه کارآمدی هابی داره. مثلا لیوان شکسته‌ای که میتونه گلدون باشه یا شکلات خورد شده‌ای که می‌تونه تبدیل به چیز خوشمزه‌تری بشه‌. این تمرین جالب به طور غیرمستقیم باعث میشه تاب آوری بچه ها بالا بره و بدونند تو دنیا چیزهای زیادی هست که ممکنه نقص داشته باشه اما هنوز کارآمده. . . شماهم تا حالا این بازی رو تو جمع خانواده کردین ؟ تجربه تون رو برامون بگین #جعبک #فرزند_پروری #والدگری #روانشناسی_کودک #تربیت_کودک #تربیت_اقتصادی #ضرب_المثل_ژاپنی #تاب_آوری #تاب_آوری_کودک #والدین_نمونه #مادرکافی #مادر_نمونه #فرزند_خلاق #کودک_خلاق #اعتماد_به_نفس_کودک #رشد_کودک #توصیه_روانشناسی #اسباب_بازی #اسباب_بازی_کودک #ایده_بازی #ایده_سرگرمی

24 اردیبهشت 1401 14:36:03

57 بازدید

جعبک

‌🌛🌞 ‌ گاهی ناخودآگاه توانایی هاشون یا نقاط ضعفشون رو با بچه‌های دوستانمون یا فامیل مقایسه می‌کنیم.‌ از ترس اینکه نکنه از بچه‌های دیگه عقب‌تر باشه. نکنه من به اندازه‌ی کافی براش وقت نمی‌ذارم..‌ ‌این بین همه‌ی پدرمادرا مشترکه اما یادتون باشه، حتی خواهر و برادرهای دوقلو هم هزاران ویژگی متفاوت دارند.‌ ‌ ‌ نظرتون چیه؟‌ ‌ ‌ #کودک#روانشناسی#خلاقیت #بازی #جعبک ترجمه شده از پیج: @kidsplaytricks

14 تیر 1400 09:21:50

53 بازدید

جعبک

🧩🧶 ❌کپشن را بخوانید ❌ روایت اول : زهرا پشت تلفن گریه می‌کند. که: من دیگر نمی‌توانم. دیگر با دوتا بچه نمی‌توانم. دیگر نمی‌کشم و من که خوشی زده زیر دلم و همیشه مزخرف ترین آدم برای دلداری دادن هستم؛ می‌گویم: زهرا! از عمد که نبوده. سوتی بوده. یک اشتباه! چرا به خاطر یک اشتباه اینقدر خودت را اذیت میکنی؟ مگر من کم اشتباه کرده‌ام توی جعبک؟ کم سوتی داده‌ام؟ شش میلیون برای تبلیغ دادیم؟ چه شد؟ ندیدی چه بلایی سر پیج آمد؟ داریم کار می‌کنیم و یاد‌ می‌گیریم. این هم تجربه است... می‌خندم تا زهر گریه‌هایش را بگیرم‌. زهرا باز خودزنی می‌کند که این اشتباه فاجعه است. بیشتر از یک سوتی است. من بی دقتی کردم. عصر فاکتور یکی از کارهای سفارشی‌مان را دیده و به هم ریخته. فهمیدیم توی قیمت گذاری یک سوتی بزرگ داده‌ایم و محصولمان را با حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد ضرر خالص فروخته‌ایم. می‌خندم. کاری از دستم بر نمی‌آید. سفارش و پرداختی گرفته‌ایم. آن هم زیااااد. نمی‌شود دیگر کاری کرد‌. زهرا خسته است. امروز با دو تا بچه آمده بود کارگاه. حسنای کوچکش از رفلاکس به خودش می پیچید و بی قرار بود و برادر بزرگ‌تر حوصله‌اش سر رفته بود و مدام با مادرش درگیر بود. بعد هم که دوساعت ترافیک را تحمل کرده تا از کارگاه برسد خانه. می‌گویم: زهرا آرام باش! تمام شد رفت. چرا اینقدر خودت را اذیت میکنی؟ فدای سرت‌! با بغض و فریاد اصرار می‌کند که من این ضرر مالی را جبران می‌کنم. مستاصل می‌شوم و می‌گویم: باشد هروقت من آن شش میلیون پولی که حیف تبلیغ فلان بلاگر شد را به جعبک دادم تو هم این ضرر را جبران کن. دوسال کار مداوم و شبانه‌روز با بچه‌های قد و نیم قد از نوزاد چندماهه تا کودک پنج ساله همگی‌مان را خسته کرده. گاهی میان حجم کارهای بسته‌بندی و ارسال کم ‌می‌آوریم. هرازگاهی یکیمان می‌زند به جاده خاکی که ما دیگر نمی‌توانیم و بیایید جعبک را تعطیل کنیم. و بقیه شانه‌هایش را می‌مالند و می‌گویند: ببین! تو فقط کمی خسته‌ای!‌ برو استراحت ما هستیم..‌ واقعیت این است که جعبک حاصل یک کار گروهی تمام عیار است و من فاطمه سادات عضو کوچکی از تیم جعبک اینجا هستم تا درمورد این تیم کوچک و اتفاقاتی که درون آن می‌افتد بیشتر بنویسم... #استارتاپ #کارآفرینی #اول_مسیر #تولید_محصول #مادر_شاغل #جعبک #اسباب_بازی #اسباب_بازی_کودک #فرزند_پروری #والدگری #کاردستی_کودک #کاردستی #ابزار_بازی #ابزار_کاردستی #ابزار_نقاشی #روایت_کارآفرینی #بانوان_کارآفرین #مادر_خوب #کارتیمی #کارگروهی #موفقیت

30 بهمن 1400 14:34:18

36 بازدید

جعبک

🪆🧶 یکی از بازی هایی که به تقویت عضلات دست و هماهنگی چشم و دست کمک می‌کنه رد کردن مهره ها از پیپ پاک کنه مخصوصا برای بچه های کوچکتر که نمیتونن نخ یا کاموا رو از بینشون عبور بدن ... میتونین پیپ پاک کن ها رو توی یونولیت ، سوراخ‌های سبد یا خمیر فرو کنید و مهره ها رو ازشون رد کنید میتونید هم با کمک بچه ها یه آدم بسازین و موهاش رو با مهره تزیین کنین🥰 و همزمان درمورد حالت چهره شون، احساسات مختلف باهم صحبت کنین... . 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🔆پیپ پاک کن و مهره های متنوع توی جعبک ابزار پر طرفدار مون موجود هست ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ تا حالا این بازی رو با بچه ها انجام دادین ؟

15 شهریور 1400 16:35:55

46 بازدید

جعبک

‌ ‌ جنبانک برای کودک زیر هفت سال👼‌ جنبانک برای کودک بالای هفت سال🙋 جنبانک برای خانواده های چند فرزندی⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩‌ جنبانک برای یکی یک دانه‌های خانواده🤹‌ جنبانک برای روزهای پیک نیک و مسافرت🤸‌ جنبانک برای روزهای خانه نشینی👯‌ جنبانک برای کوچک‌تر ها👶‌ جنبانک برای بزرگترها👵‌ جنبانک و بازی های تابستانی🌻‌ جنبانک و مسابقه‌های گروهی🤾‌ خلاصه که تابستون داره میاد!‌ فصل پادشاهی بچه ها🤴‌ لطفا به جای خرید اسباب بازی های متنوع اما یکبار مصرف!‌ یکبار جنبانک بخرید!‌ ‌ ‌ ‌ #جنبانک #جعبک_خمیری #بازی#اسباب_بازی #خلاقیت

28 خرداد 1399 21:27:13

1 بازدید

جعبک

🎈. نشسته بودیم روی زمین ظرف گیلاس رو گذاشته بودیم وسطمون. اولی رو برداشت و کرد تو دهنشو برد گوشه ی لپش. مردم برای لپ باد کرده و خنده ی کجکیش.. اومدم یه دونه دیگه گیلاس بردارم. سرمو گرفتم پایین که یوهو تَ تَ تق ... . 🌈🌈🌈 سرمو گرفتم بالا و خنده شو دیدم و گیلاسای شوت شده توی سطل اسباب بازی. اومدم بگم: ما آشغالامونو می اندازیم سطل زباله! شما تف می کنید توی سطل اسباب بازی؟ اما یوهو به ذهنم رسید چقدر جذاب! چه بازی هیجان انگیزی. تف کر...ببخشید! فوت کردن هسته های گیلاس به سمت هدف! خندیدم. هسته ی گیلاسمو چرخوندم توی دهنم تَ تَ تق... خورد به هدف. پخش زمین شد از شادی ... از بازی جدید با هسته های گیلاس... . . 🍭 🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭 . . #جعبک #کودک #بازی #سرگرمی #آزادی_کودک #هم_بازی #تخیل #مهربانی #بازی_با_کودکت #شادی #تخیل #خلاقیت #کودک_خلاق #بازی_جدید #بازی_کودکانه #اسباب_بازی #ایده #جذاب

25 دی 1398 11:16:59

26 بازدید

ادمین جعبک

0

0

‌ بین ما بچه‌ها او مهربان ترین بود اما بچه نبود. بزرگ‌ترها همه احترامش می کردند. می دویدند سمتش و سخت در آغوشش می گرفتند و می بوسیدندش. او می خندید. همیشه می خندید. انگار خدای لبخند باشد. خدای شادی. بین ما بچه‌ها معروف بود. می نشستیم دور هم و می‌گفتیم:«چه کسی می تواند ادای خندیدن او را در بیاورد؟ ادای خندیدن پیامبر را؟» هر کدام بلندتر و زیباترمی‌خندید، برنده بود. حفظ بودیم صورتش را. خط‌های صورتش را. وقتی پیش از همه سلام می کرد و آن لبخند شیرینش را مثل عسل به کام هرکسی می گذاشت. بزرگ‌‌ترها آقا و سرور صدایش می زدند؛ ولی بین ما بچه ها معروف بود به مهربان ترین هم‌بازی دنیا. صبر می کردیم وقت اذان از کوچه‌ی ما رد شود و برود سمت مسجد تا ما گیرش بیاوریم و بگوییم: آقا! آقای محمد! با ما بازی می کنید؟ لبخند می زد؛ چه لبخندی! عبایش را آویزان می کرد به چینه‌ی دیوار و بعد می ایستاد و چشمانش را ریز می کرد و تک تکمان را در سکوت و البته با لبخند زیرنظر می گرفت و ما از هیجان اتفاق بعدش خنده‌مان می گرفت و یک دفعه، می دوید سمتان و ما جیغ زنان فرار می کردیم و او دنبالمان.‌ او برای همه پیام آور لبخند و شادی بود و ما بچه‌ها این را خوب می فهمیدیم. حتی بیشتر از بزرگ‌ترهایمان. این شاید یک راز بود بین ما و او. شادی و شکرگزاری، لبخند و سپاسگزاری یک راز بود بین ما و او و این دنیا. رازی که بزرگ‌تر هایمان خیلی وقت بود یادشان رفته بود. او هر روز از کوچه‌ی ما رد می شد و ما به عشق بازی با او سر از پا نمی شناختیم. آقای لبخند بود آقای محمد! بین ما بچه‌ها به این اسم معروف بود.‌ #جعبک #بازی #بازی_با_کودک #خلاقیت #اسباب_بازی #کودک #مهربانی

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

جعبک

ادمین جعبک

0

0

‌ بین ما بچه‌ها او مهربان ترین بود اما بچه نبود. بزرگ‌ترها همه احترامش می کردند. می دویدند سمتش و سخت در آغوشش می گرفتند و می بوسیدندش. او می خندید. همیشه می خندید. انگار خدای لبخند باشد. خدای شادی. بین ما بچه‌ها معروف بود. می نشستیم دور هم و می‌گفتیم:«چه کسی می تواند ادای خندیدن او را در بیاورد؟ ادای خندیدن پیامبر را؟» هر کدام بلندتر و زیباترمی‌خندید، برنده بود. حفظ بودیم صورتش را. خط‌های صورتش را. وقتی پیش از همه سلام می کرد و آن لبخند شیرینش را مثل عسل به کام هرکسی می گذاشت. بزرگ‌‌ترها آقا و سرور صدایش می زدند؛ ولی بین ما بچه ها معروف بود به مهربان ترین هم‌بازی دنیا. صبر می کردیم وقت اذان از کوچه‌ی ما رد شود و برود سمت مسجد تا ما گیرش بیاوریم و بگوییم: آقا! آقای محمد! با ما بازی می کنید؟ لبخند می زد؛ چه لبخندی! عبایش را آویزان می کرد به چینه‌ی دیوار و بعد می ایستاد و چشمانش را ریز می کرد و تک تکمان را در سکوت و البته با لبخند زیرنظر می گرفت و ما از هیجان اتفاق بعدش خنده‌مان می گرفت و یک دفعه، می دوید سمتان و ما جیغ زنان فرار می کردیم و او دنبالمان.‌ او برای همه پیام آور لبخند و شادی بود و ما بچه‌ها این را خوب می فهمیدیم. حتی بیشتر از بزرگ‌ترهایمان. این شاید یک راز بود بین ما و او. شادی و شکرگزاری، لبخند و سپاسگزاری یک راز بود بین ما و او و این دنیا. رازی که بزرگ‌تر هایمان خیلی وقت بود یادشان رفته بود. او هر روز از کوچه‌ی ما رد می شد و ما به عشق بازی با او سر از پا نمی شناختیم. آقای لبخند بود آقای محمد! بین ما بچه‌ها به این اسم معروف بود.‌ #جعبک #بازی #بازی_با_کودک #خلاقیت #اسباب_بازی #کودک #مهربانی

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن