‌ ‌ میدونستین توی جعبک آردی ما یه چیز دیگه هست که بچه ها به اندازه آرد عاشقشن؟‌ نخود رنگی های خوشگل و دلبرمون...‌ کیف میده واسه این که مشت مشت بگیریم توی دستامون و بریزیم پایین و از صداشون کیف کنیم... دیگه میشه باهاش چه کار کرد؟ میتونن توی نقاشی هامون بشن چشمای یه دخترک نخودی یا چرخای یه ماشین... میتونن بشن نخودهای ورزشکار و با هم مسابقه بدن... میتونن سوار خط ها و الگو های مختلف بشن... یه کار دیگه هم هست که شاید از نظر ما ساده باشه اما بچه ها خیلی دوست دارن... اینکه با پیمونه و قاشق کوچولو ظرفای مختلف رو باهاش پر کنن و از این ظرف به اون ظرف نخودا رو جا به جا کنن‌! یه فرصت خوب برای آشپزی خیالی با نخودای رنگی ‌ این نخود کوچولوهای رنگی رنگی رو تو جعبک آردی گذاشتیم. امیدواریم بچه ها کیفشو ببرن.. ‌ ‌ ‌#جعبک_آردی #جعبک_کودک #جعبک_جان

🎈 . #جعبک#جعبک_برای_کودک#جعبک_بازی #کودک #نگاه#دریچه_نگاه #کودکی #خلاقیت #بازی #بازی_با_کودک #جعبک_ من #دنیای_کودکی #سرگرمی  #اسباب_بازی #کودک_خلاق #هم_بازی #دست_ورزی #خلاقیت #تخیل #مهربانی #بازی_با_کودکت

‌ 🍑بازی بازی مثل هلو 🍑 آیا فکر میکنید بازی امروزو یادمون رفته بود؟😁‌ خیییر‌ چسب دارید؟ بسیار عالی. ‌ همین الان بچه‌ها را در حالی که دارند توی سرو کله‌ی هم می‌زنند جدا کنید و بعد از تحویل دادن یک لبخند ملیح که یعنی دعوا چرا 😌 بیاین بریم بازی! چسب را برداشته و به سمت فرش وسطی خانه یا اتاق بچه ها مراجعه کنید. ‌ دو سه تا مربع نه کوچک نه بزرگ با چسب روی فرش بکشید. ‌ حالا توپ ها را ریخته توی خانه و جارو دستی دستشان بدهید.‌ بازی چطور است؟ خب هرکسی زودتر توپ ها را با جارو وسط مربع ها جمع کرد او برنده خواهد بود.😍‌‌ تمام وسایل این بازی داخل جنبانک جان موجود است. البته به جز جارو😁‌ ‌ ‌ ‌ به جای توپ گلوله های کاغذ یا روزنامه یا گلوله های جوراب باباجان 😏 هم به درد میخورد.‌‌ ‌ ‌ ‌ از بین کسانی که عکس بازیشان را بفرستند قرعه کشی میکنیم و یک جعبک رایگان به فرد برنده تقدیم خواهیم کرد.‌ ‌ ‌ #ایده#سرگرمی#بازی#تابستانه‌ی جعبک#بازی#ساده

🚩🏴 بچه ها ممکنه خیلی جنبه های معنوی ماه محرم و ایام عزادری رو متوجه نشن چون اقتضای سنشون نیست. اما عاشق تغییر و تحولات و اتفاقات ویژه ای هستن که به مناسبت های مختلف، زندگی رو از ریتم تکراریش خارج میکنه مثل ماه رمضون و عید غدیر و محرم و... برای همین روانشناسان تربیتی توصیه میکنن بچه ها رو برای ورود به ماه محرم با کاردستی درست کردن، تهیه لباس مخصوص و... آماده کنید و فضای خونه رو با فضای شهر و هیات هایی که سیاه‌پوش شدن هماهنگ کنید. این تغییرات باعث ایجاد حس مثبت بچه‌ها میشه و میتونه اجتماعی‌بودن و همراهی کردن با عزاداری و بقیه رو به بچه ها آموزش بده. پس اگر که هنوز دست به کار نشدین امروز فرصت خوبیه 😉 #محرم #سیاهی_زدن #سیاه_پوشان #محرم_کودکانه #هیات_کودکانه #مهدکودک_هیئت #محرم_کودکانه #عزاداری_کودکانه #کارستی_کودک #ریسه_محرم #تربیت_دینی #تربیت_مذهبی #والدگری #فرزندپروری #کارستی_ساده

‌🥳 این شما و این هم خانواده ‌ی خانوم و آقای جیییم😏 جیییم با سه تا ی چون خانوم و آقای جیییم سه تا وروجک دارن.‌ خانواده‌‌ی خانوم و آقای جیییم تلاش تیم تولید محتوای جعبکه تو روزهایی که شاید پیج های زیادی درمورد بچه ها مطلب های مختلف بذارن اما کمتر پیجی راجع به ما صحبت میکنه. ما مامان باباها با مشکلاتی که تو این روزهای جدید درگیرشیم. همراه ما بشید و همراه قصه‌ی خانواده‌ی جیییم😍‌ ‌ ‌ #مادری_بدون_فیلتر #مادرانه#مادری #جعبک#خانواده_جیییم‌‌

❌کپشن را بخوانید❌ روایت دوم: اولین کارگاه جعبک خانه‌ی من بود. قسمت هال و پذیرایی خانه را دو قسمت کردیم. برای کارگاه سنگر درست کردیم که کودک هشت‌ماهه‌ی خانه واردش نشود‌. صبح در خانه‌ی ما جمع می‌شدیم برای کارها. برای بچه‌ها هم برنامه می‌ریختیم که سرگرم شوند؛ گرچه کار همیشه آن طور که پیش‌بینی میکردیم هم پیش نمی‌رفت؛ چون بچه‌ها اساسا غیرقابل پیش بینی هستند و ما این را در کارمان پذیرفته بودیم. همه‌ی کارها توی پذیرایی و آشپزخانه و اتاق بچه انجام می‌شد. کابینت کنار پنجره‌ی آشپزخانه را که نور‌خوبی داشت می‌کردیم استدیو‌ی عکاسی و کف و دیوارهای اطرافش را با کاغذ رولی می پوشاندیم. ته هال پذیرایی را می‌کردیم قسمت بسته بندی و ارسال. وسط هم بچه‌ها می‌دویدند و بازی می‌کردند. گاهی تا نه شب کار می‌کردیم و در انتها وقتی بچه های‌تیم با خستگی می‌رفتند خانه، من می‌ماندم و یک خانه‌ی ترکیده که زمینش مثل میدان مین پر از نخود و لوبیا و بقایای آرد بازی و خمیربازی بود. البته با حضور بچه‌ای که از صبح نخوابیده بود و کلافه بود و آقای همسر که از سرکار آمده بود و چندساعتی هم در اتاق مانده بود تا کار ما تمام شود‌. گاهی زیر فشار کارها درست وقت خستگی، وقت مریضی بچه‌هایمان یا وقتی کارها گره می‌خورد، غول ناامیدی سر و کله‌اش پیدا می‌شد و می‌آمد سراغمان و شروع می‌کرد توی ذهنمان خواندن که: چه کار داری می‌کنی تو؟ بچه را گذاشتی توی فشار؟ تو مادری؟ چه همسری هستی؟ این هم محصولتان! آخر چه کسی به چنین چیزهایی اهمیت می‌دهد؟ آن وقت باید کمر می‌بستی برای جنگیدن هر روزه با غول‌ ناامیدی که هرازگاهی سر از تاریکی بیرون می آورد و شک را مثل خوره می‌انداخت به جانت که هر طور شده از ادامه دادن بایستی. حتما شما هم تجربه‌اش کرده‌اید‌. توی هر اتفاق مهم و بزرگی غول ناامیدی درست وقتی کم آورده‌ای، سر و کله اش پیدا می‌شود و دست می اندازد دور گردنت و تویی که باید بجنگی و ادامه بدهی. اما جعبک کوچک همیشه چیزی داشت که از ما دلبری کند و نگذارد غول ناامیدی سیاهی را پخش و پلا کند توی قلبمان! ما حواسمان گرم کار بود و جعبک مثل یک کودک نوپا جایش را در دل همه‌ی ما داشت باز می‌کرد...جعبک بچه‌مان شده بود و ما همان مادری که دلش میخواست غیر از بچه‌ی خودش روی صورت هزاربچه‌ی دیگر هم لبخند بکارد و برای همین داشت با تمام قدرت می‌جنگید.‌ ‌ ‌#استارتاپ #کارآفرینی #اول_مسیر #تولید_محصول #مادر_شاغل #جعبک #اسباب_بازی #اسباب_بازی_کودک #فرزند_پروری #والدگری #کاردستی_کودک #کاردستی #ابزار_بازی #ابزار_کاردستی #ابزار_نقاشی #روایت_کارآفرینی #بانوان_کارآفرین